معنی ازاناجیل اربعه

حل جدول

ازاناجیل اربعه

متا، مرقس، لوقا، یوحنا


ازاناجیل

متا، لوقا، مرقس

فرهنگ فارسی هوشیار

اربعه

چهارگانه چهار ‎ اربع چهار، چهار مرد، چهارگانه. یا آبا ء اربعه. یا اخط اربعه.


اخلاط اربعه

چارخل

فرهنگ عمید

اربعه

چهارگانه: عناصر اربعه،

فرهنگ معین

اربعه

اربع، چهار، چهار مرد، چهارگانه. [خوانش: (اَ بَ عَ) [ع. اربعه] (اِ.)]

لغت نامه دهخدا

اربعه

اربعه.[اَ ب َ ع َ] (اِخ) (بلوک...) نام چهار ناحیه بود: ده رم، ده رود، هنگام، رودبال. در جانب جنوبی شیراز بمسافت بیست وشش فرسنگ است. درازی این بلوک از دشت دال تا امام زاده شهید یازده فرسخ، پهنای آن از پنج شیر تا احمدآباد چهار فرسخ است، محدود است از جانب شرق ببلوک قیر و کارزین و از سمت شمال بفیروزآباد و از طرف مغرب بنواحی بلوک دشتی و از جانب جنوب ببلوک خنج وبلوک گله دار و از گرمسیرات فارس است، هوایش گرم آبش از رودخانه ٔ فیروزآباد و چشمه. شکارش آهو و بز و پازن و قوچ و میش کوهی و کبک و تیهو و دراج و در زمستان هوبره. درخت کوهستان و صحرای این بلوک عموماً کنارشیرین و ترش. بساتین آن نخل و نارنج و لیمو و نارنگی. کشتش تنباکو و کنجد و پنبه و شلتوک. و گندم و جو را بیشتر دیمی زراعت کنند. در سال خوش باران، بذری سی چهل بذر دهد. قصبه ٔ آن ده رم است و عموم خانه های آن از خشت خام و گل و چوب است. شماره ٔ خانه های آن نزدیک بسیصد خانوار است و این بلوک را نوزده قریه باشد.


اصول اربعه

اصول اربعه. [اُ ل ِ اَ ب َ ع َ / ع ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به اصول الاربعه شود. || (اِخ) در تداول علمای شیعه، عبارتست از اصول کافی، تهذیب، استبصار و من لایحضره الفقیه. رجوع به اصحاب کتب اربعه شود.


امهات اربعه

امهات اربعه. [اُم ْ م َ ت ِ اَ ب َ ع َ/ع ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) عناصر اربعه. (از شرح منظومه ٔ حاج ملاهادی سبزواری چ سنگی ص 273). چارمادر. چهارآخشیج. چهارگوهر (باد، خاک، آب و آتش). مقابل آباء علوی. امهات حیوان. امهات سفلی. (از فرهنگ فارسی معین). امهات بتنهایی نیز باین معنی آمده. رجوع به امهات شود.


تسبیحات اربعه

تسبیحات اربعه. [ت َ ت ِ اَ ب َ ع َ / ع ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) عبارت است از: سبحان اﷲ و الحمدللّه و لااله الا اﷲ و اﷲ اکبر. که در رکعتهای سوم و چهارم از هر نماز سه بار خوانند و سپس به رکوع روند.


تریاق اربعه

تریاق اربعه. [ت َ / ت ِرْ ق ِ اَ ب َ ع َ / ع ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) معجونی است دافع زهرها و مفید صرع و لقوه. اجزایش چهار است: جنطیانا، حب الفار، زراوند، مر. (غیاث اللغات) (آنندراج). بگیرند زراوند طویل و جنطیانا و حب الفار و مر، از هر یکی راستا راست بکوبند و بپزند و با انگبین مصفی بسرشند شربت یک مثقال. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).


محال اربعه

محال اربعه. [م َ حال ْ ل ِ اَ ب َ ع َ] (اِخ) چهار ناحیه از بلوکات ولایت قشقائی فارس است به طول 66هزار گز از دشت دال به امامزاده شاهی و عرض 24هزار گز از قریه ٔ پنج شیر به احمدآباد. حد شمالی آن فیروزآباد و شرقی قیر و کارزین، جنوبی، خنج و غربی بلوک دشتی، ملپان است. جمعیت آن 7000 تن و مرکز آن قصبه ٔ دهوم، و چهار ناحیه ٔ آن عبارت است از: دهوم، دهرود، هنگام، ورود بال (جمعاً 18 قریه).


نواب اربعه

نواب اربعه. [ن ُوْ وا ب ِ اَ ب َ ع َ / ع ِ] (اِخ) یا سفرای اربعه. عنوان خاص چهار تن نایب خاص حضرت صاحب الزمان است و عبارتند از: 1- ابوعمرو عثمان بن سعید اسدی عمروی. 2- ابوجعفر محمدبن عثمان بن سعید اسدی عمروی. 3- ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی. 4- ابوالحسن علی بن محمد سمری. به اعتقاد شیعه ٔاثناعشریه اینان در دوران غیبت صغری از سال 260 تا 329 هَ. ق. واسطه ٔ بین امام زمان و شیعیان بودند.


خلفای اربعه

خلفای اربعه. [خ ُ ل َ ی ِ اَ ب َ ع َ] (اِخ) خلفای راشدین. چهار خلیفه ای که بعداز پیغمبر آمدند و عبارت بودند از: «ابوبکر ابی قحافه » و «عمربن خطاب » و «عثمان بن عفان » و «علی بن ابیطالب » (ع). رجوع به خلفاء راشدین در این لغت نامه شود.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اخلاط اربعه

چهار آمیغ

معادل ابجد

ازاناجیل اربعه

381

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری